روزهايمان رامي گذرانيم، پر از ادعا
ادعاي شجاعت و بي باکي
و در تک تک ثانيه هايمان افتخار مي کنيم به اين شجاعتمان
اما شب حکايتش جور ديگر است
شب که مي شود درونمان پر مي شود از تفکرات و خيالات
و ذهنمان پر مي شود از هزاران حرف
حرف هاي گفته و نگفته
حرفهايي که شايد هيچگاه جرات گفتنشان رو نداشته ايم
اما هر شب براي خودمان مرورشان مي کنيم
چرا که ميدانيم هيچگاه آنان را به زبان نخواهيم آورد
پس ما ميمانيم و سياهي شب و بيداري و تفکر
و صبح
دوباره شجاع مي شويم
و اين حال هر صبح و شب ما آدماهست
* امير اميري *
درباره این سایت